چکيده : |
نام نويسنده: گاين كارن مرگوريان و نجم آّبادی، افسانه |
قصّه يوسف و زليخا كه در قرآن كريم «احسنالقصص» ناميده شده است، علاوه بر آن منبع قدسي، در انواع ادبي رايج در كشورهاي اسلامي نيز به تدريج بازتاب گستردهاي پيدا كرد. البتّه بازتاب اين قصّه در انواع ادبي با دقّتي كه با تيزبيني و ظرافت متون حديث و تفسير برابري كند، صورت نگرفته است، به اين معنا كه داستانسرايان و نويسندگان اين گونه متون نوعآ به واسطه ذات ادبي آثار خود، در برخورد با اين قصّه و روايت مجدّد آن، با آزادي عمل بيشتري عمل كردهاند. همين نوع روايات، در دورههاي بعدي منبع استناد نقّالان بعدي قرار ميگرفتهاند. در هر صورت، اين روايات نسبتآ آزاد از يك قصّه بسيار موجز قرآني به صورت زنجيرهاي در قصّههاي اخلاقي، عشقي و عرفاني متصوّفه وارد و دچار تغييراتي شده و حتّي در پارهاي موارد با افسانههاي پيش از اسلام درآميخته شدهاند. نويسنده اين مقاله در ادامه گفتار پيشين خويش، به دو نمونه از اين گونه آثار ميپردازد، يكي «تاريخ الرسل و الملوك» طبري و ديگري «قصصالانبياء» كسايي. در بخش ديگري از اين مقاله، «احسنالقصص» و برخورد برخي نويسندگان با آن در قالب يك قصّه عشقي يا تغزّلي مورد توجّه و بررسي قرار گرفته است. |
![]() |